پاتــــوق تنهـــایی

خـــــــوش اومــــــــدی دوســـــت مـــــــن

پاتــــوق تنهـــایی

خـــــــوش اومــــــــدی دوســـــت مـــــــن

غزلیات مولوی دیوان شمس

  

غزل شمارهٔ ۱۷۸۵


مولوی » دیوان شمس » غزلیات

 


بیا بیا دلدار من دلدار من


درآ درآ در کار من در کار من


تویی تویی گلزار من گلزار من


بگو بگو اسرار من اسرار من


***


بیا بیا درویش من درویش من


مرو مرو از پیش من از پیش من


تویی تویی هم کیش من هم کیش من


تویی تویی هم خویش من هم خویش من


***


هر جا روم با من روی با من روی


هر منزلی محرم شوی محرم شوی


روز و شبم مونس تویی مونس تویی


دام مرا خوش آهویی خوش آهویی


***


ای شمع من بس روشنی بس روشنی


در خانه‌ام چون روزنی چون روزنی


تیر بلا چون دررسد چون دررسد


هم اسپری هم جوشنی هم جوشنی


***


صبر مرا برهم زدی برهم زدی


عقل مرا رهزن شدی رهزن شدی


دل را کجا پنهان کنم


در دلبری تو بی‌حدی تو بی‌حدی


***


ای فخر من سلطان من سلطان من


فرمان ده و خاقان من خاقان من


چون سوی من میلی کنی میلی کنی


روشن شود چشمان من چشمان من


***


هر جا تویی جنت بود جنت بود


هر جا روی رحمت بود رحمت بود


چون سایه‌ها در چاشتگه


فتح و ظفر پیشت دود پیشت دود


***


فضل خدا همراه تو همراه تو


امن و امان خرگاه تو خرگاه تو


بخشایش و حفظ خدا حفظ خدا


پیوسته در درگاه تو درگاه تو

شعر هورامی

میمان نه وازی

سلامو عه له یک ئه ی به ر گوزیده م
پات نیان وه بان سه ر هه ر دو دیده م

پات ره نجنانت نیانت یانه م
منه ته ت نیا سه ر هه ر دوو شانه م

یانه و په شیوی په شمه وا زه ن
په شیو غولامه ن میمان نه وازه ن

زه حمه تت کیشان گوره ت که رده نا
تا حوت آسمان منت به رده نا

ده ک یا خودا خیر به ی بینای چه ما
ئه ر چه م بو فیدات هه لای هه ر که ما

دیده ی بینورم پا گه ر دی پاته ن
دل به قوربانی تو زه که ی راته ن

شعر هورامی

خه م


خه م بیه ن هامـراز خه م عه سای ده سه ن

هام ده ردم خه مه ن ریشه ی دل گه سه ن


خه م بی په روانه ته ن بیه ن به شه م

ته ن جه تاوی خه م تاویو که م که م


هه ر ساتی سه د جار دور مدو ده ورم

باورم نیا خه م کیشو جه ورم


خه ریکا پیری دیونو وه نه م

تینه و جوانی مسانو چه نه م


ئه رش دان عازام سوچناش که م که م

دیارا دوکه ل سه ر که رو جه ده م


سه قفی ده رونم دوکه لی ره شته ن

ئالشتی پیری روی جه سته م وه شته ن


ئینده دووو دووکه ل نه ده م به ر شیه ن

هه لقه هه لقه دوو ئاویزان بیه ن


وه لاتش ته مام دوکه لین که رده ن

سه ر وه دیارگای سه رکه شان به رده ن


جه هه ر سه ر ملیو ته میو ساکنه ن

بی شک دووکه لی هه ناسه ی منه ن


ئانه ته م نیه ن پروزه ی دله ن

پروزه ی سوته ی جه رگی ول وله ن


شه مالی په خشان سه رکه شان که رده ن

ئاهی ده رونه ن نه ده م ویه رده ن


با ئادیچ چون من ته مو ماته م بو

به شداری داخی ده ستی سته م بو


تا دووی سوته ی ته ن نه یاوو گه ردون

شه رمه زار نه بو چه پ گه ردی چه تون


ئارام مه گیرو کلپه ی کوره ی دل

سامه گه ر سوته م تیکه ل بو نه گل

غزلیات مولوی دیوان شمس

   

غزل شمارهٔ ۱۷۸۶


مولوی » دیوان شمس » غزلیات

 


دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من


سرو خرامان منی ای رونق بستان من


چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو


وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من


هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم


چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من


تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم


ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من


بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا


سرمست و خندان اندرآ ای یوسف کنعان من


از لطف تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم


ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من


گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو


ای شاخ‌ها آبست تو ای باغ بی‌پایان من


یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی


پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من


ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها


ای آن پیش از آن‌ها ای آن من ای آن من


منزلگه ما خاک نی گر تن بریزد باک نی


اندیشه‌ام افلاک نی ای وصل تو کیوان من


مر اهل کشتی را لحد در بحر باشد تا ابد


در آب حیوان مرگ کو ای بحر من عمان من


ای بوی تو در آه من وی آه تو همراه من


بر بوی شاهنشاه من شد رنگ و بو حیران من


جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا


بی‌تو چرا باشد چرا ای اصل چار ارکان من


ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من


ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من

 

غزلیات مولوی دیوان شمس

   

غزل شمارهٔ ۱۷۸۷



 

گر آخر آمد عشق تو گردد ز اول‌ها فزون


بنوشت توقیعت خدا کاخرون السابقون


زرین شده طغرای او ز انا فتحناهای او


سر کرده صورت‌های او از بحر جان آبگون


آدم دگربار آمده بر تخت دین تکیه زده


در سجده شکر آمده سرهای نحن الصافون


رستم که باشد در جهان در پیش صف عاشقان


شبدیز می رانند خوش هر روز در دریای خون


هر سو دو صد ببریده سر در بحر خون زان کر و فر


رقصان و خندان چون شکر ز انا الیه راجعون


گر سایه عاشق فتد بر کوه سنگین برجهد


نه چرخ صدق‌ها زند تو منکری نک آزمون


بر کوه زد اشراق او بشنو تو چاقاچاق او


خود کوه مسکین که بود آن جا که شد موسی زبون


خود پیش موسی آسمان باشد کمینه نردبان


کو آسمان کو ریسمان کو جان کو دنیای دون


تن را تو مشتی کاه دان در زیر او دریای جان


گر چه ز بیرون ذره‌ای صد آفتابی از درون


خورشیدی و زرین طبق دیگ تو را پخته است حق


مطلوب بودی در سبق طالب شدستی تو کنون


او پار کشتی کاشته امسال برگ افراشته


سر از زمین برداشته بر خویش می خواند فسون


جان مست گشت از کاس او ای شاد کاس و طاس او


طاسی که بهر سجده‌اش شد طشت گردون سرنگون


ای شمس تبریز از کرم ای رشک فردوس و ارم


تا چنگ اندر من زدی در عشق گشتم ارغنون


چند کلام درد دل


درد دارد "امـــروز" حرفــی


بـرای گفتــن نداشـته باشـی


با کسـی کـه تا "دیروز"


تمام حـرف هایـت را فقـط



به او می گفتـی ...



مـن زانـو هایـم را در آغـوش کـشیـده بـودم


وقتـی تـو بـرای آغـوش دیـگری



زانــو زده بـودی...




زنــدگی !


کـلاهـت را بـه هـوا بیـانـداز!


کـه مـن دیـگر جـان بـازی کـردن نـدارم!



تـو بـُردی...




تـقصیـر تـو نـیسـت


مـقصـر مـعلـم دسـتور زبـان فـارسـی بـود


کـه به مــن نـگفت



"مــن" بـا هـر تــویـی "مــا" نـمی شـود!



لـعنتـی نـمی بـینـی؟


دیـگر هیـچ شبـاهتـی به انـسان نـدارم


نـمی بـینـی از اشکهایت خنـده ام می گیـرد


بـا خـود چه فـکر کـرده ایـی...


خیـلی وقـت است دیـگر هیـچ قـلبی در سینه نـدارم




وقتـی گـند زدی بـه {زنـدگـی} طـرف...


حـداقـل دهنتـو ببنـد



نـگو {قـسمـت} نـشـد!



هـزار بـار دیگـر هم کـه از شانـه ای بـه شانـه ای


دیگـر بغلتـی ایـن شب صُبـح نمی شـود



وقتـی دلت گـرفتـه بـاشد...



ایـن روزهــا


نقـطـه هـا هم بـرایم نـاز می کننـد


دیگـر دستم به سـ3ـه نقطـه هـا نمـی رود وقتـی



معنـایش را "هیچـکس" نمی فهمـد...

دلنوشته های خودمونی


آنقدر دوستت دارم که

پروانه ها گیج می شوند

گل ها تعجب می کنند

و باران دلش آب می افتد !

.

.

.

حسادت یا خساست ؟

اسمش را هرچه میخواهی بگذار ،

من میخواهم تو فقط عزیز دل من باشی !

.

.

.

اگر گفتی چگونه می شود مرده ای را زنده کرد ؟

فرض کن من مُرده ام ، حالا بخند …

.

.

.

عاشقانه

“صادقانه”عارفانه”شاعرانه”

“بی بهانه”باصداقت”بی نهایت”تاقیامت”

من فدایت شوم…

.

.

.

آسـمان که نشد، چرا درخـت نباشم

وقتی تـو در مـن این هـمه پـرنده ای!

ذهنم،پر از لانه هایست که برای تو …

ساخته ام…!

.

.

.

در انتظار آغازی دیگرم ، انتخاب مجدد جفت ها

شاید این بار نوحی بیاید ، مرا برگزیند در کنار “تو”

.

.

.

اگر نشانی‌اَم‌ را بپُرسند،

می‌گویم‌:

تمام‌ پیاده‌روهای‌ جهان‌!

اگر گُذرنامه‌ بخواهند،

چشمان‌ تو را نشانشان‌ می‌دهم‌ !

می‌دانم‌ که‌ سفر کردن‌ به‌ دیارِ چشمانت‌،

حق‌ طبیعی‌ تمام‌ مَردُم‌ دُنیاست‌ !

.


.


اس ام اس عاشقانه ۹۳

.

سه آرزوی قشنگ عاشقانه :

بی من نباشی

بی تو نباشم

بی هم نباشیم 

.

.

.

ای نازنین جواب معمای من تویی

تنها چراغ روشن شبهای من تویی

وقتی دلم گرفت از انبوه ابرها

احساس آفتابی دنیای من تویی

.

.

.

تو هر شب بی ادعا در من شعر می شوی . . .

و من هر روز مغرورانه پز شاعر بودنم را میدهم …!

.

.

.

دلم یه رمان میخواد که اولش من و تو باشیم ،

آخرش ما . . .

.

.

.

دنــیـــا ادامــــه لــبـخـنـد تــــوســت ..

کــه تــــا آخــــریــــن لـــبــخـنـد مــــن کـــش مــــی آیــــد ؛

تـــو لــب بـــــرمــیــچــیـنــــی

و مـــن ..

جـــایی مـــیـــان آســـمـــان و زمـــیـــن ..

مـعـلق می شــــوم ..

.

.

.

به شقایق سوگند

که تو بر خواهی گشت

من به این معجزه ایمان دارم

منتظر باید بود

تا زمستان برود

غنچه ها گل بکنند

.

.

.

“تو” دوم شخصِ مفرد نیست

همه ی زندگیِ “من” است

.

.

.

پشت ِ شعرهایم

قالیچه می بافی

بانو

دست های ظریفت را

رج به رج

روی واژه هایم بکش

این شعر

دست بافت ِ توست…

.

.

.

دلم هنوز خیس خورده نگاه توست…

نازش بدار که نلغزد از میان دستهایت…

.

.

.

می خواهمت …

و این شاید آغازی برای خود خواهی ام باشد …

.

.

.

“شعر” را کوتاه دوست دارم

“موهای” تو را بلند

.

.

.

قــَشنگ تـَرین و زیبـــاتـَرین ســاعت ِ دُنیا، ساعَتے بــُود کـِـﮧ دیدَمـِـت…

.

.

.

مثل باران های بی اجازه

وقت و بی وقت

در هوایم پراکنده ای

و من بی هوا

ناگهان خیسم از تو !

.

.

.

تکثیر ﺗﻮ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪگیم

ﯾﻌﻨــــــﯽ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮐﻪ هیچوقت ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ

.

.

.

نزدیکت می شوم بوی دریا می آید

دور که می شوم صدای باران

بگو تکلیفم با چشمهایم چیست ؟

لنگر بیندازم و عاشقی کنم ، یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟

.

.

.

خسرو شکیبایی :

عشق همه چیزو شفا میده اِلّا خودشو !

.

.

.

تو زیباترین تابلوی دیوار زندگی منی …

کاش داوینچی تو را می دید !

.

.

.

گاهی بی دلیل نباش

گاهی بی دلیل بد باش

میترسم چشم بخوریم

آنقدر که با هم خوبیم…

.


.

هیچــگاه ادعـای خاص بودن نکردم ،

اما خــاص بودن عشق ” تو ”

مرا هـــم خاص کرد …

.

.

.

دوست من …

این روزها هوا پر شده از آرزوهای خوب ،

که برایت

به بادها سپرده ام .

کاش پنجره ات باز باشد…

.

.

.

تو که باشی بس است

مگر من جز “نفس” چه میخواهم !؟

.

.

.

همیشه دورنماها خواستنی ترند

مثل سراب

مثل فردا

مثل تو 

.

.

.

بی تو سرد و خستم دل شکستم،میمیرم اگه نباشی پیشم . . .

با تو جون میگیرم،نمیمیرم بزار دستاتو تو دستم !

بی تو بی قرارم،نمیتونم از تو چشم بردارم . . .

با تو خوبه حالم سبک بالم،به این حس قشنگم میبالم !

.

.

.

دلم میخواهد نامت را صدا کنم!

یک طور دیگر

جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد!

دلم میخواهد نامت را صداکنم…

یک طور که دلت قرص شود که من هستم!

یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ,تو هم هستی…

.

.

.

دســتــــم را کـــه مـــی گـــیـــری . . .

نـــبـــض تــــو در دلــــم مـــی ریـــــزد !

.

.

.

تلخ است ،

تلخ تلخ این زندگی

اما عشق تو عجب تعادلی برقرار کرده است

شیرین است ،

شیرین شیرین در برابر این زندگی !

.

.

.

می شود در همین لحظه از راه برسی و جوری مرا در آغوش بگیری

که حتی عقربه ها هم جرات نکنند از این لحظه عبور کنند ؟

.

.

.

آرامشــی می خواهم ،

خلوتــی می خواهم ،

تــو باشی و من ..در کنار هـــــم …

تو …

سکوت کنــی…

و مــن

گوش کنم

.

.

.

کاش می شد

فقط،”تو” را داشته باشم…

خدا هی بپرسد:

خوب، دیگر چه؟

من بگویم:

هیچ! همین کافیست…!!!

.

.

.

تو

تا آخــــــر ِ عمرتـــــ

درگیـــــــرِ مـن خــواهی بـود.

و تظـــــاهُـر می کنـــــی نیــــستــی!

مقــایــسه ،

من و اویی که انتخابش کردی

تــو را از پـا در خواهــد آورد.

مـن،

مـــــی دانــم به کـُـجای قلبــت شلیــک کـرده ام

.

.

.

با زنت شوخی کن

سر به سرش بگذار

از غذایش بچش

از دستپختش تعریف کن

و بدان که اگر گاهی هم ظرف ها را تو بشوری

آسمان خدا به زمین نمی آید…!

آخر می دانی؟

او همان دختر رویاهای دیروزت است

که به آشپز خانهء زندگی امروزت آمده…!

باور کن بدون او

اجاق خانه ات حسابی کور کور است

.

.

.

بعضی وقتها..دِلم می خواهد

خودمان را بزنیم ، به علی چپِ کوچه ها

و بعد٬یک هو ببینم که

از خیابان اصلی سر در آورده یم

یک ماشین دربست بگیریم

و برویم ته دنیا با هم بنشینیم لبه پرتگاهش

و هی پاهایمان را تکان بدهیم

تخمه بشکنیم و بلند بخندیم . . .

.

.

.

ـآهـآی پـسـرـی ک ِ میـخــآی شـوووَرم بشـی

هیچـی، خــوشـآ بـه سـَعـآدَتـت دیگـه ـاَز خـدآ چی میـخــآی؟!

چیـکـآر کـردی ک ِ ـانقـَد خـدـآ دوستـت دـآرـه کصـآفط

خدـآ شـآنس بد ـه 

وـآلـآ..مـُفت خـوشبـَخت شـُدی  



خسته ام

بیا برای من کتاب بخوان

برای من چایی بخور و کمی برای من بخواب

من هم برای تو میمیرم !

.

.

مردم همیشه تو را به خدا سوگند میدهند اما برای من تو آن همیشه ای که خدا را به تو سوگند میدهم !

.

.

شعر را به تو میسپارم ، کلید خانه و چراغ را ، خودم را هم به تو میسپارم

سفارش نمی کنم چون خیالم راحت است !

“مریم ملک دار”

.

.

برای خانه ام چند متر آسمان میخرم و یک دوجین ستاره

نمیخواهم اینجا غریبی کنی ماه من !

.

.

من را شمعدانی ای بدان در گلدانی کوچک که بیشتر از آب و آفتاب به تـــــــو نیاز دارد !

.

.

ﻫﻮﺍﻳﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ

ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ باد ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﺗــﻮ !

.

.

تمام پل های پشت سرم را خراب کردم و تمام راه هایی که مرا به گذشته ی بی تو می برد

نه قصد برگشت دارم نه می توانم به جایی بازگردم که آنجا نبوده ای !

.

.

ﺣﺎﻝ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻦ

ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﻝ ﻣــــــﻦ ﺑﺎﺷﺪ !

.

.

مثل عکاسی ماهر نگاهت میکنم ، از نزدیک ترین زاویه ممکن و سرت را دقیقا رو به رویم نگه می دارم

خورشید را روی صورتت پخش می کنم و در ذهنم از امروز تو عکس می گیرم برای روزهایی که نیستی !

.

.

من شانه های تو را می خواهم و خیابان های خواب هایم را …

.

.

به اندازه ی …

بی خیال ! تو فکر کن دوستت ندارم ؛ من از پس اندازه گرفتنش بر نمی آیم !

.

.

مثل گنجشکها دوست دارمت ، مثل گنجشک هایی که میدانند پای کدام پنجره ای ، نزدیک کدام درخت ! مثل گنجشک ها بغض میکنم وقتی پنجره را می بندی و میمانم پشت شیشه ، زیر برف و یخ میزنم از شب !

من گنجشکم و مثل گنجشک ها دوست دارمت ، دانه بریزی یا نریزی !!!

.

.

در صفر مطلق ذوب میشوم وقتی به کفش هایت کنار کفش هایش فکر میکنم !

.

.

پای فکر تو که وسط باشد ، خیابان به کنار ، اتاق هم قدم زدن دارد !

.

.

می شود در همین لحظه از راه برسی و جوری مرا در آغوش بگیری که حتی عقربه ها هم جرات نکنند از این لحظه عبور کنند ؟ و من به اندازه ی تمام روزهای کم بودنت تو را ببویم و در این زمان متوقف ، سالها در آغوشت زندگی کنم  بی ترس فرداها ؟؟؟

.

.

آفتاب را دوست دارم به خاطر پیراهنت روی طناب رخت

باران را گر می بارد بر چتر آبی تو

و خدا پرست شدم چون تو نماز خواندی !

.

.

دنیا ارزانی آدمهایش !

فقط من باشم و تو ، دو فنجان چای به ضمیمه لبخندت …

.

.

عجیب نیست که پلنگ جفت آهوست

گیلاس مست می کند و برف داغ است

در کشور آغوش تو حتی عجیب نیست که روز و شب بهم برسند و صبح تا ابد پشت در یک اتاق منتظر بماند !

.

.

به دوست داشتَنت مشغولم همانند سربازی که سالهاست در مقری متروکه بی خبر از اتمام جنگ نگهبانی می دهد !

.

.

دست های من هی آب می روند و تو هر شب ماه تر می شوی !

.

.

دوست داشتنت بوی باران می دهد

همان قدر بی مقدمه ، همان قدر بی دغدغه

فقط یادت باشد مثل باران مرا بی واسطه دوست داشته باشی !

.

.

عشق تو عبور ماه است از خیابان در شب حکومت نظامی !

.

.

چقدر نوازش دست های مهربان تو خوب است و من چه زود دلم برای همه ی چیزهای خوب تنگ می شود !

.

.

به هرکس می گویم “تـــــو” به خودش میگیرد اما نمی دانند که هیچکس برای من “تـــــو” نمی شود !

.

.

بگذار لبهایت برای بوسیدن باشد ؛ چشمهایت به اندازه ی کافی حرف برای گفتن دارد !

.

.

حسادت یا خساست ؟؟؟

اسمش را هرچه میخواهی بگذار ، 
من میخواهم تو فقط عزیز دل من باشی !

.

.

ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﻟﺨﻮﺭ ﻧﺒﺎش ، ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻭقتها ﺧﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺗﺎ ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ “ﺗﻮ” ﺩﺭ ﻣﻦ ﻫﺴﺖ !

.

.

هرچه بیشتر می گریزم به تو نزدیکتر می شوم

هر چه رو برمی گردانم تو را بیشتر می بینم

جزیره ای هستم در آب های شیدایی ، از همه سو به تو محدودم !

هزار و یک آینه تصویرت را می چرخانند

از تو آغاز می شوم و در تو پایان می گیرم …

.

.

هی تو ! کمی نزدیکتر بیا اما چیزی نگو

بگذار فقط ، بگذار چشمهایمان این همه دوست داشتن ها را زیرنویس کند !

.

.

از نویی شعرم پیداست کهنگی عشقت !

.

.

وقتی میخندی ، عشق کوچکترین اتفاقیست که می افتد !

.

.

ﺣﺴﻮﺩﻡ ، ﺣﺘﯽ ﺁﺭﺯﻭِ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻢ !

.

.

ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ، ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺷﺪ

ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺮﻑ ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ !

.

.

من اگر بمیرم او شاید گریه کند اما او اگر گریه کند من قطعا می میرم !


غمگینم مثل حس نقاشی که معشوقه اش نابیناست.......

.

.

مراقب من باش!


از من فقط تو مانده‌ای . . .

.

.

.

خسته ام...

نه از راهی که امده ام...!!!

یا انتظاری که گاه امانم را میبرد...

خسته ام از تکرار ندیدنت....!!

.

.

.

گفتم : هستی ؟

گفت : هستم .

اما نبود ...

کاش می دانست تمام هستی ام را پای نیستی اش ریخته بودم .

.

.

.

من می دانم...

جنگ جهانی سوم بر سر تو خواهد بود...

.

.

.

حق دارند این چشم ها...

اگر هنوز هم...

خیره می شوند به دور دست ها....

این چشم ها...

پشت سر مسافرشان آب ریخته اند...!

.

.

.

گآهے شآیـב لآزمـ بـآشـב ، از یــآב ببـــریـمـ

یـــاב آنهـــایـے رآ ڪـہ …

بـآ نبـــوבنشآטּ

بـوבنمـآن رآ ،

بــہ بـآزے گـرفـتنـב ………

.

.

.

بادبانم باش

بگذار هرچه حرف پشت مان می زنند مردم

باد هوا شود

دورترمان کند !

.

.

.

کســــی کـــــه دلــــبــر داره، بایــــــــــــد از هـــر چـــی غـــیرِ اونــــه دل بـــرداره..

.

.

.

"تو"عزیز خواهی ماند...

حتی اگر راه،نگاهت را ازمن دور کند...

.

.

.

دل در خـیـال رفـتـن …

و مـن فـکـر مـانـدن …

او پـخـتـه راه اسـت و …

مـن خـام رسـیـدن … !!!

.

.

.

اغوش من سرزمین توست...

کاش کمی عرق میهن پرستی داشتی,"وطن فروش"

.

.

.

رفت.

ولی بر میگردد، هر کس که نمک ما را خورد، پایش که هیج...!

گردنش هم گیر است...

.

.

.

مــــی بوسمت !!

چه فـــرق می کند ، پشت گـــوشی ...

یا پشت گــوش !

پــــرنده

روی سیـــم هم ...

پـــــرنده است !

.

.

بعضیا واسمون زیر آبی رفتن فک کردن خیلی زرنگن..ولی نمیدونستن هم آب زلاله..هم کوسه ها رفیقمون...

.

.

.

می دانــــی؟؟؟؟؟؟؟

دنـیــــــــــــــــــــــــا برایم ویران است ...

با تو از عشـــــــــــــــق...

بی تو از فراغ...

.

.

.

به پایان رسیده ام "نقطه "نمی گذارم

یک "ویرگول "می گذارم 

این هم امیدی ست,شاید که برگردی!!!

.

.

.

نه مثل هرکس..

مثل کسی که برایم کس دیگریست...

دوست دارم

تمامِ آن چیزی که درباره‌ی تو در سرم هست،

ده‌ها کتاب می‌شود،

اما تمام چیزی که در دلم هست،

فقط دو کلمه است،

دوستت دارم

.

.

.

دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست

مرا شاد میکند و لبخند را به دنیایم هدیه میکند

حتی این روزها گاهی پرواز میکنم

من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم …

.

.

.

احتیاجی به تسبیح نیست ،

دستانت را که به من بدهی با انگشتانت ذکر “دوست داشتن” می دهم . . .

.

.

.

زندگی می کنم و برایش دلیل هم دارم :

دوست داشتن تــــــــــــــــــــــو …

.

.

.

و چه انتظار بزرگی است

اینکه بدانی

پشت هر “دوستت دارم”

چقد دوستت دارم…!

.

.

.

دوست داشتن یعنی

وقتی میــــدونه…

رو چیزی حساسی…

یا از کاری بدت میـــاد…

حواسش هست که ناراحتت نکنه…

دوست داشتن یعنی همین…

.

.

.

گوش تلفن کر

“دوستت دارم ” را امشب

در گوش خودت

خواهم گفت . . .

.

.

.

به یک “نترس”

به یک “نوازش”

به یک “آغوش”

به یک “دوستت دارم”

خلاصه بگویم به “تو” نیازمندم

.

.

.

و من هنوز تو را مثل “تمام شد” مشق شبم دوست دارم …

.

.

.

از من نپرس چقدر دوستت دارم ،

اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست . . .

.

.

.

باران بند آمد

ولی نبودن تو همچنان میبارد

باران بند آمد

ولی دوست داشتن تو بند نمی آید . . .

.

.

.

دوست دارمش

از بند تا بلند

از دست تا دعا

از صبر تا خدا

حتی اگر…

همه بگویند : از آن من نیست

.

.

.

چــه خــوبــ اســتـــ اَگـــر

آدم هـــا یــکــ نـــفـر را

هـَــر روز دوســتـــ داشـــتــه بــاشــنــد

نــه هـَــر روز یـکــ نــفــر را …

.

.

.

یه “دوستت دارم”هایی هم هست …

میدونی دروغه ها …

ولی قلبت واسه باورش به عقلت التماس میکنه …!

.

.

.

روزی چند بار دوستت دارم

یکبار وقتی که هوا بَرَم می دارد ، قدم می زنیم

وقتی که خوابم می آید ، تو می آیی

یکبار وقتی که باران ناز می کند ، دلِ ناودان می شکند و می بارد

وقتی که شب شروع می شود ، تمام می شود

یک بار دیگر هم دوستت دارم !

باقیِ روز را

هنوز را

.

.

.

می دانی که هنوز “دوستت دارم” عاشقانه ترین هدیه ای است که برای تو دارم !

.

.

.

به دوست داشتَنت مشغولم …

همانند سربازی که سالهاست ؛ در مقرّی متروکه ،

بی خبر از اتمام جنگ ،

نگهبانی می دهد…!

.

.

.

آدمهایی هستند که شاید کم بگویند “دوستت دارم”

یا شاید اصلا به زبان نیاورند دوست داشتنشان را … بهشان خرده نگیرید !

این آدمها فهمیده اند “دوستت دارم” حرمت دارد ،

مسئولیت دارد

ولی وقتی به کارهایشان نگاه کنی دوست داشتن واقعی را میفهمی ،

میفهمی که همه کار میکند تا تو بخندی ، تا تو شاد باشی …

آزارت نمیدهد ، دلت را نمیشکند …

به هر دری میزند که با تو باشد !

.

.

.

آن که ” دلت را شکست ” … ” تاریخ تولدش ” یادت مانده …

آنکه ” رهایت ” کرد تاریخ ” آمدنش ” و”رفتنش”… دقیق

و آنکه ” احساست ” را بــه بازی گرفت …

لحظه بــه لحظه خاطراتش را سالها در یاد داری … !

اما…

آنکه دوستت دارد سطری در تارخ زندگیت بـه نامش زده ای !!؟

" دو سال می گذرد من هنوز سربازم

وظیفه ی شب و روزم؛ ندیده بانی توست ... ! "

.

.

.

قلب من...

دموکراتیک ترین دولت دنیاست.

آنقدر که تو را نیز همچون خودم از ته دل دوست میدارد.

.

.

.

کاش میشد بعضی شبها رو

با پلک زدن زیاد..

زودتر از بقیه روز کنیم...

.

کاش گذر عمر با تعداد پلک زدن بود.!

و من برای آزادی هر بار به تکرار پلک میزدم

.

.

.

من که پشت پا زدم به هر چه هست و نیست

تا که کام او ز عشق خود روا کنم

لعنت خدا بمن اگر بجز جفا

زین سپس به عاشقان با وفا کنم

.

.

.

از " تـــو " دلـگیـــر نیستَــــم . . . اَز دلـَــم دلـگیـــرَم !

کــــه نَبــــودَنـتــــ را صَبــــورانــــه تحمـــــل میکـنَــــد . . .

بـی هیـــچ شِـکــــوه ای ...!!

.

.

.

گذاشتم به دارم بکشند!!!

بی گناه بودم اما....

حوصله ی اثباتش را نداشتم

.

.

.

" مـــن

و یـــادِ تــــو

و کـتـابـی 

وارونـه در دســتـانـم ... ! "

.

.

.

تبـــر را انتخــــاب میکنـــــی

یــــا بیــــل مکـــانیکـــی؟

بـــــرای شکستـــن سکــــوتی کـــه

عمـــریست بیـــن مــن وتـــوست!!!

.

.

.

بزرگـــــراه هــــای مهنــــدسی ســاز

مـــا را بـــه هــــم نمـــیرسانند

عـــشـــق بـــا قـــوانین بیگانــــه اســـت

از بیـــراهه ها بیــــا

بــــرای دیـــدن کســـی

کـــه عمـــریست دوســـتت دارد!

.

.

.

نمیدانم جنس من از چیست..!

هیچ کس نمیخرد!

ولی هرکسی میرسد میفروشد..

.

ارزان سرایی شده أم برای مردم.

مفت بخر..ارزان بفروش..

بسم الله

.

.

.

من آنقدر دیوانه ام

که وقتى دورم میزنى،باز نگران توأم ک سرت گیج نرود..

.

.

.

با کسی باش که تو را بخواهد . . . 

نه کسی که تو را هم بخواهد . . .

.

.

گاهی از چند رنگی پاییز بدم میاد

چون منو یاد چند رنگی بعضی از آدم ها می اندازه!!!

.

.

ه بعضیا باید گفت:

منو دور بزن و دور بزن....

خوب که سرت گیج رفت میوفتی جلو پای خودم....!

.

.

.

هیچکس نمیفهمد... پالتو با دستکش های چرم کافی نیست...گاهی بیرون رفتن در این هوا ، دل گرم میخواهد

.

.

.

خــدایــا دل مــا را از سنــگ شــدن حـفـظ کــن تــا از بــازی خــرد کــردن دیــگـران لــذت نـبـریــم . .

.

.

آمدنش را حیران بنگرم یا رفتنش را مات بمانم

باد آورده را باد میبرد قبول

اما

دلم را که باد نیاورده بود

.

.

به سلامتی اون پسری ک گوشه اتاق نشسته

با کامپیوترش بازی میکنه و زیرلب میگه

بهتر از بازی کردن با دل دختر مردمه !

.

.

" من را

شمعدانی ای بدان

در گلدانی کوچک

که بیشتر از آب و آفتاب

به تو نیاز دارد ... ! "

ﺑﻪ ﺗﻮ ﺳﻮﮔﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺭﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ

ﻭ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﺸﻖ ﻓﻨﺎ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺖ ، ﺁﻧﭽﻪ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺗﻮﯾﯽ

ﺗﻮ ﮐﻪ ﺁﻏﺎﺯ من و ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﻨﯽ

.

.

نه روز و نه شب ، تنها شمارش نفس های تـــو ، عمر من است !

.

.

مثل باران های بی اجازه وقت و بی وقت در هوایم پراکنده است و من بی هوا ناگهان خیسم از او !

.

.

تکثیر ﺗﻮ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺯ ﺯﻧﺪگیم ﯾﻌﻨﯽ ﻗﺸﻨﮕﺘﺮﯾﻦ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ نمی ﺷﻮﺩ !

.

.

سکسکه ام گرفته بود

گفتم مرا بترسان ؛ دستم را رها کرد

نفسم بند آمد …

.

.

با تو خیابان های زیادی را قدم … که نه ، پر زده ام !

.

.

تمام شعرهایم در وصف نیامدنت است اما اگر روزی ناگهان ناباورانه سر برسی از شاعر بودن استعفا میدهم و نقاش میشوم و تا ابد نقش پرواز میکشم …


.

.

ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﮐﯿﻬﺎﻥ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ ﻭﻗﺘﯽ که ﻣﻦ ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﮔﻢ میشوم !!!

.

.

دلم یک خیابان میخواهد که بشود در آن با تو قدم زد

جایی که مردمش زبان ما را بلد نیستند و من به زبان خودمانی هی بگویم دوستت دارم و عابران درگیر این کنجکاوی باشند که من چه میگویم که تو اینطور میخندی !!!

.

.

تو زیباترین تابلوی دیوار زندگی منی …

کاش داوینچی تو را می دید !

.

.

برای دیدارت زمان تعیین نمیکنم ، شاید ساعت حسادت کند و خواب بماند !

.

.

تو که باشی معجزه ای در من رخ میدهد به نام آرامش …

باش ، حتی همین قدر دور !

.

.

آغوشِ تو که باشد ، خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست و تپشِ های قلبت میشود لالاییِ کودکانه ام …

کنارم بمان ؛ میخواهم صبح چشمانم در نگاه تو بیدار شوند !

.

.

شمردن بلد نیستم اما تا دلت بخواهد دوست داشتن بلدم

یک وقتهایی هم می شود که یکی را دوبار دوست داشته باشم !

.

.

بوسیدمت و شکوهمندترین تاریخ دوران من در جغرافیای وجودت شکل گرفت !

کاش تاریخ دوباره تکرار شود …

.

.

به ریل های قطار نگاه کن ، همیشه دستهایشان در دست همدیگر قفل است ، گرچه گاهی زیر خرمنی از سنگ باشند …

عاشقانه بودن ها را باید ستود !

.

.

.

در مسلک من معنی پرواز چنین است :

با بال شکسته به هوای تو پریدن …

.

.

دلم فیلم بلند می خواهد ؛ یک واقعیت عاشقانه پر از سکانس های با تو بودن و یک دکمه ی تکرار !

.

.

.

اینچنین دلبرانه میان دشت قدم نزن

بگذار خورشید حواسش به آفتابگردان ها باشد …

.

.

لازم نیست مرا دوست داشته باشی چون من تو را به اندازه هردومان دوست دارم …

.

.

چهار فصل کامل نیست !

هوای تو ، هوای دیگریست …

.

.

به هر کسی میرسی می گوید : آدم فقط یکبار عاشق می شود …

دروغ است ، تو باور نکن !

مثلا خود من هر روز دوباره عاشقت می شوم !!!

.

.

عشق این است که جغرافیایی نداشته باشد و تو تاریخی نداشته باشی !

.

.

سرم را روی شانه ات بگذار تا همه بدانند “همه چیز زیر سر من است !

.

.

حتی در خیال تو بودن می ارزد به داشتن خیلی ها …

.

.

ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﮐﻮچکم فرﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯾﯽ میکنی ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻧﺎﺋﺐ ﺍﻟﺴﻠﻄﻨﻪ ﺍﯼ

ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺪ ﭼﻪ ﻟﺬﺗﯽ ﺩﺍﺭﺩ بهترین ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺩﺍﺷﺘﻦ !

.

.

مرسی که هستی و هستی را رنگ می آمیزی

هیچ چیز از تو نمی خواهم

فقط باش ، فقط بخند ، فقط راه برو …

نه !!! راه نرو …

میترسم پلک بزنم و دیگر نباشی !


زندگی می کنم و برایش دلیل هم دارم :

دوست داشتن تــــــــــــــــــــــو …

.

.

شاهرگم قید توست ، بزنم میمیرم …

.

.

هیچ رویایی به پای بیداریم با تو نمیرسد

خوابها فقط خودشان را اذیت می کنند !

.

.

خوبان را باید روی چشم ها گذاشت …

کجایی ؟! چشم هایم بهانه ات را گرفته اند !

.

.

شمردن ستاره ها سخت نیست ، اگر تو بگویی به اندازه ی ستاره های آسمان دوستم داری …

.

.

آنقدر دوستت دارم که

پروانه ها گیج می شوند

گل ها تعجب می کنند

و باران دلش آب می افتد !

.

.

تو که باشی بس است …

مگر من جز “نفس” چه میخواهم ؟

.

.

احتیاجی به تسبیح نیست ، دستانت را که به من بدهی با انگشتانت ذکر “دوست داشتن” می دهم !

.

.

از تو دور بودن پر توقعم کرده …

حالا دیگر تمام تو را میخواهم تا بشوم ثروتمند ترین فرد روى زمین !

.

.

مرخصی ندارد

حتی وقت استراحت ندارد

حقوق و مزایا ندارد

بیمه ندارد

ترفیع و پست و مقام ندارد

استعفا یا اخراج شدن ندارد

بازنشستگی و از کار افتادگی هم ندارد

با این حال دوست داشتنی‌ ترین شغل دنیاست ، عاشق تو بودن !

.

.

من قصه تو را تا ابد اینگونه آغاز میکنم :

یکی بود

هنوزم هست

خدایا همیشه باشد …

.

.

باران بهانه ی آسمان است وقتی دلش برای تو تنگ می شود !

.

.

و مهربانیت از دور چه عجیب نزدیک است

حس میکنم جغرافیا ، دروغ تاریخ است …

.

.

به عشقت تا ته دنیا ، به جنگ هر کسی میرم

چه تقدیری از این بهتر ، که از عشق تو میمیرم ؟

.

.

هیچ جزر و مدی نمی تواند آشفته ام کند وقتی سرم روی سینه تو بالا و پایین می رود !

.

.

بگذارید انشا بنویسم …

موضوع : علم بهتر است یا ثروت ؟

به نام خدا

هیچکدام ، فقط و فقط خود تو !

.

.

کل دنیا هم بگویند دوستم دارند فایده ندارد اما دوستت دارم های تـــــــــــــو چه غوغایی می کند ؟!!!

.

.

بیا با هم رفت و آمد نکنیم !

مثلا وقتی می آیی نرو …

.

.

زندگی یعنی همین که تو باشی و من دیوانه وار دوستت بدارم !

.

.

صندلیت را کنار صندلیم بگذار !

همنشینی با تو یعنی تعطیلی رسمی تمام دردها …

.

.

با تو می شود هر روز یک عمر زندگی کرد و در فردای چشمانت باز به دنیا آمد !

.

.

دلبندم …

من دلم فقط روی دل تو بند می شود !

.

.

“تـــــــــــو” تنها یکیست آن هم تویی

من دیگران را  “شما” خطاب می کنم !

.

.

دوستت دارم و پنهان کردن آسمان پشت میله های قفس آسان نیست !

.

.

لبخند که میزنی کمترین اتفاقی که می افتد ، اختلال در تشخیص ماه های قمریست !

.

.

تمام حرف مجنون یک کلام است

“نفس” بی یاد “لیلایم” حرام است

.

.

عشق یعنی طوری نگاهت می کنم که انگار تنها آدم دنیا هستی !

.

.

دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست

مرا شاد میکند و لبخند را به دنیایم هدیه میکند

حتی این روزها گاهی پرواز میکنم

من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم …

.

.

یاد تو پرچم صلحیست میان شورش این همه فکر !

.

.

به دلم نشستی ولی دو زانو !

معذب نباش ، برو عقب قشنگ تکیه بده ، پاهاتم دراز کن ، این دل فقط جای توئه …

.

.

آنقدر که بودن تو را می خواهم ، بودن خود را نمی خواهم

چقدر زیباست این عشق ؛ محو تو شدن را دوست دارم

.

.

میخواهمت و این شاید ابتدای خودخواهیم باشد !

.

.

جهان که فاصله ای نیست !

تا ماه پیاده میروم اگر آنجا خانه ات باشد …

.

.

بین این همه ضمیر فقط یک “تـــــــــو” کافیست !

.

.

نقطه قوت تو نقطه ضعف منه :

بوسه هایت !

.

.

پاییز یا زمستان چه تفاوتی دارد ؟

حضورت ، صدایت ، نفس هایت و گرمی دستانت بهاری میکند سرزمین مرا …

.

.

یک فرصت به من بده که غلط ببوسمت و تمام طول سال را جریمه ام کن که از روی آن هزار بار تمرین کنم !

.

.

در میان گلها عطر یادت را می بویم …

آسمانی تر از آنی که به نوشتن درآیی !

.

.

هیس !!! ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ …

من ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ !


کش رفته از...




دارم برگ میکشم اما نه سیگار برگ !!!

برگ برگ خاطرات سوخته ام را که داخل سیگارم ریخته ام …

.

.

نوار قلب خاطرات من پر از خط های صافی ست که بی نام تو جان ندارند …

.

.

هر روز که بیدار می شوم وحشت زده قاب خاطرات ذهنم را مرور میکنم …

هیچ بعید نیست تو از آنجا هم رفته باشی !

.

.

روی برگ های خاطرات نوشتم دلتنگم …

پائیز شد و خاطرات رنگشون زرد شد و از شاخه های دلتنگی روی سنگفرش آرزوها ریختن تا زیر پای غرور و بی محبتی له بشن …

.

.

خاطرات هرچه شیرین تر باشند بعدها از تلخی گلویت را بیشتر می سوزانند !

.

.

از اتاق خاطراتم بوی حلوا بلند شده است ؛ آرام فاتحه ای بخوان …

شاید خدا گذشته ام را بیامرزد !

.

.

بوی ربنای تو و ماه دلتنگی های من

افطار می کنم خاطرات نبودنت را …

.

.

هر کسی برای خودش خیابانی دارد ، کوچه ای ، کافی شاپی و شاید عطری که بعد از سالها خاطراتش گلویش را چنگ میزند …

.

.

میخواهم یادت را طلاق دهم ولی چکار کنم که از عهده مهریه سنگین خاطراتت بر نمی آیم !

.

.

هرچه یادت را میکارم ، خاطراتت سبز می شوند !

.

.

تو برای همیشه میروی و من چقدر کار روی سرم ریخته !!!

خاطرات زیادی برای فراموش کردن دارم …

.

.

جور میکند خدا در و تخته را با هم آنطور که تو و مرا …

تو خاطره ساز و من خاطره باز !

.

.

کوه های غرورم از گناه رفتنت آب شده ؛ تا قبل از سیل برگرد …

سیل که بیاید همه را با خود می برد حتی خاطراتت را !

.

.

تقصیر از من است ، آن زمان که گفتی قول بده همیشه کنارم بمانی یادم رفت بپرسم کنار خودت یا خاطره هایت ؟؟؟

.

.

میروم تا در آغوش خاک قرار گیرم و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم چون دیگر بعد تو پناهی بهتر از آغوش خاک ندارم !

.

.

چشمم به گیسوانت که می افتد تمام خاطراتمان آرام آرام ‌، زنده می شوند

یک به یک ، مو به مو …

.

.

عابرانی که از کنارم می گذرند مست عطر تنم می شوند و نامش را که می پرسند دلم می لرزد ؛ چگونه بگویم خاطرات توست ؟!

.

.

آقای شهردار بگویید اینقدرعوض نکنند رنگ و روی این شهرِ لعنتی را …

این پیاده رو ها ، میدان ها ، رنگ و روی دیوار ها …

خاطراتم دارند از بین می روند !

.

.

این روزهای من چیزی نیست مگر باقیمانده تقسیم احساس تــــــو بر شب های بی خاطره ام !

.

.

آهای خاطرات ؛ اگر میدانستم روزی طناب دارم خواهید شد هیچوقت نمی ساختمتان !

.

.

چه یکی باشد چه صدتا ، خوب که باشد دمار از روزگارت درمیاورد …

خاطرات را میگویم !

.

.

چه سخت است مرور کردن خاطراتی که روزی شیرین ترین بودند اما حالا آنقدر تلخ شده اند که هم دلت را به درد می آورند هم اشکت را در می آورند !

.

.

گاه خاطرات خنده دار ، ساده ترین بهانه برای گریستن میشوند …

.

.

زندگی زیباست که گاه خاطره ای در میان خاطره ها ، خاطره ی خاطره ها می گردد …

.

.

خاطره یعنی گذشته ، نگذشته !!!

.

.

به من مجوز چاپ نمیدهند !

میگویند داستانی که نوشته ای قابل باور نیست ؛ اما من فقط خاطراتم را نوشته بودم !

.

.

بعضی اوقات فکر می کنم که شاید بهشت خاطرات گذشته باشد !

.

.

باران سربی میشود وقتی نیستی ؛ میریزد بر سرم خاطراتت

.

.

از سرم دست برنمی دارند خاطرات خوش نداشته ام !

.

.

من ازت خاطره دارم وقت بارون …

این خودش درد کمی نیست !

داشتنت مثل هوای برفی یا نم نم باران جاده شمال

یا مثل آن بغلی که عاشقت است و تنهایت نمی گذارد

و یا مثل برگشتن آدمی که سالهای سال منتظر آمدنش بودی ؛

آی می چسبد …

.

.

.

بعضی حرف ها را فقط دست ها به هم میزنند …

فقط دستها…

.

.

.

ﺍﯾــﻨـــﻘـــﺪﺭ ” ﺗـــﻌـــﻮﯾـــﺾ ” ﻧــﮑــﻦ …

ﺑـــﻪ ﺧــــﺪﺍ ﮔـــﺎﻫـــﯽ ﻣــﯿــﺘــﻮﺍﻥ ﺭﺍﺑــﻄــﻪ ﻫــﺎ ﺭﺍ ” ﺗــﻌــﻤــﯿــﺮ ” ﮐـــﺮﺩ

ﺣـــﺘــﯽ ﺑـــﺎ ﯾـــﮏ ﻟـــﺒــﺨـــﻨـــﺩ ﻋــﺎﺷــﻘــﺎﻧــﻪ

.

.

.

چشمان تو حروف را بی استفاده می کنند ،

کافی ست نگاه کنی . . .

.

.

.

در این غروب

ﻫﺮ ﻧﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺑﮕﻮﯾﺪ

ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ

ﺣﺎﻻ

ﺳﻤﻔﻮﻧﯽ ﭘﻨﺠﻢ ﺑﺘﻬﻮﻭﻥ ﺑﺎﺷﺪ

ﯾﺎ ﺯﻧﮓ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺻﺪﺍﯼ اوﺳﺖ …

.

.

.

صندلیت را کنار صندلیم بگذار !

همنشینی با تو یعنی “تعطیلی رسمی تمام دردها”

.

.

.

مخاطب خاص من!

خاص بودن خاصیت توست!

تـــــــــــــــو همیشه خاص می مونی

چون سلیقه ی منی …

.


.

.

لـج میکنم …

بداخلاق میـــشم!

نه چیزی میبینم،

نه چیزی میشنوم،

نه چیزی میگم!

دست خودم که نیست

تو که نباشی،

زندگی

بـــــــــــــــایــــــــــد

به کامِ من تلخ بشــه ..!

.

.

.

یکی بود یکی نبود مال قدیماست…

الان همه باشن “تو” نباشی هیچکس نیست…!

.

.

.

مثل ندارد

میم های ِ مالکیتی

که از زبان ِ

تو می شنیدم . . .

.

.

.

حضورت در کنارم, تکان دهنده ترین خبر سال برای حسودان است!

بیا و این موج تکان را آغاز کن…!

.

.

.

دل بستــــه ام به پاییـــز…

شــــاید…

دوبــــاره…

ســـرِ مهــــر بیاییــــی…

.

.

.

همه بهانه هایم از نبودن توست

اگر باشی…

اگرباشی…

از هزار و یک بلاهم بهانه نمی گیرم . . .

.

.

.

ﺑﻴﻤﺎﺭِ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﺗﻮﺍﻡ …

ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺨﻨﺪ …

عاشق این بیماری ام …

.

.

.

نزدیکت می شوم بوی دریا می آید

دور که می شوم صدای باران

بگو تکلیفم با چشمهایم چیست ؟

لنگر بیندازم و عاشقی کنم ، یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟

.

.

.

خدایـــــا

این بند دل آدم کجاست؟

ک گاهی با یک

اسم..

نگاه..

با حضور یک نفر..

و یا با یک لبخند “پاره میشود”

.

.

.

ﺩﻟــــــﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫـــــﺪ ﮐَﺴــﻰ ﺑﺎﺷـــــد …

ﺁﻧﻘـــﺪﺭ ﺑـــﺮﺍﯾـــــﺶ ﮐَﺴــﻰ ﺑﺎﺷـــــﻢ …

ﮐــــﻪ ﺩﻧﺒـــــﺎﻝ ﮐــَـــﺲِ ﺩﯾﮕـــــﺮﯼ ﻧﺒﺎﺷــــﺪ …

.

.

.

عشق یعنی:

اینکه وقتی میخوای برسونیش،

رادیو پیام رو روشن کنی ببینی کدوم مسیر شلوغ و پر ترافیک تره . . .

.

.

.

تموم لحظه‌های سختو آسونو

من این پیاده رفتن زیر بارونو

به شوق همزبونى تو دوست دارم …

.

.

.

همه پیش من حرف از عرق و مشروب میزنند . . .

آن ها نمیدانند که

ای بانو

بوی موهایت از هر چیز دیگری برایم مست کننده تر است !

.

.

.

با تو به جای پاییز، حس می کنم بهاره

این عشق بی نظیره، این عشق موندگاره

.

.

.

نگاهم کن

میخواهم چشم هایم را به چشم هایت بدوزم !

میخواهم به این دنیا نشان دهم که

عاشق ترین خیاط منم . . .

.

.

.

جایی نوشته بود: “نیکوتین، اعتیاد آور ترین است”

تو هنوز ناشناخته مانده ای!

.

.

.

بگـــذار هَرکَسی هَر چِه دوست دارَد بِگـــویَد

مُهِم ایـــن اَست کِ تُو دُردانِــــــــــــه مَنی

وَ اَزتَمامِ خوبی ها بَدی های این دُنیا

فَقَطُ و فَقَط تُورو میخواهَــــــم . . .

.

.

.

میدانی مرد رویاهایم ؛

ﻣــﺮﺩ ﮐﻪ ﺗـــﻮ ﺑﺎﺷﯽ، ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻋﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ . .

ﺍﺯ ﻣﯿــﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺬﮐــﺮﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ . .

ﻓﻘــﻂ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ﭘﺎﯼ ﺗــﻮ ﺩﺭ ﻣﯿـﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ . .

ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﺑـﺮﺍﯼ ﺗـــﻮ ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﭼﻪ ﮐﯿﻔﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ …

.

.

.

بیا و عاشقم باش … ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ ؟

ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ ﺩﻟﯿــﻞ خنده هایم باشید ؟

ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ ﺳــﺮﺍﺳﯿﻤﻪ ﺑـﻪ سراغم بیایی ﺑــﻌﺪ ﺑﮕــﻮﯾــﯽ :

خانم ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ برایتان بمیرم ؟؟

ﻭ من بگویم :

ﺑﺒــﺨﺸﯿـﺪ آقا نمیشود..!

ناامیدی را در چشمانت ببینم …

دستم را به پشت قفل کنم

سرم را کج کنم ، نگاهت کنم و بگویم :

ﺁﺧــﻪ ﺷﻤـــﺂ ﺑـــﺂﯾــﺪ ﺯﻧـــﺪﮔﯽ ﻣــَـﻦ ﺑـــﺂﺷﯿـــﺪ …

ﻣـــﯽ ﺷــﻮﺩ شیطنتهایم را بفهمید ؟؟ !

ﻣـــﯽ ﺷـــﻮﺩ باشی و بیخیال نبودن ها شوی ؟؟ !

ﻣــﯿﺸــﻮﺩ ﻧَﻔـَﺴـَﻢ باشید آقا ؟

.

.

.

وقتی دستت تو دست عشقته و آروم یه فشار کوچیک به دستت میده …

بی تفاوت ازین فشار رد نشیا

داره باهات حرف میزنه…

میگه دوست داره!

میگه هوات و داره!

میگه حواست به من باشه!

میگه حواسش بهت هس!

میگه تنها نیستیا!

میگه….

تو هم همینجور که دستت تو دستشه

آروم انگشت شصتت و بکش رو انگشتاش…

آره

یه وقتایی بی صدا و بی نگاه حرف بزنین !

آمــــدبهـــــــار جانـــــها


شعربسیار زیبای مولوی به نام برقص أ 

این شعرزیبارو محسن چاوشی واقعاهنرمندانه اجرا کرده که لینک دانلودشو توهمین پست قراردادم ؛

 پیشنهادمیکنم حتما دانلودکنید؛


  آمد بهار جان هاای شاخ تربه رقص آ

چون یوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ


ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر


ای شیرجوش دررو جان پدر به رقص آ

چوگان زلف دیدی چون گوی دررسیدی


از پا و سر بریدی بی پا و سر به رقص آ

تیغی به دست خونی آمد مرا که چونی


گفتم بیا که خیر است گفتا نه شر به رقص آ

از عشق تاجداران در چرخ او چو باران


آن جا قبا چه باشدای خوش کمر به رقص آ

ای مست هست گشته بر تو فنا نبشته


رقعه فنا رسیده بهر سفر به رقص آ

در دست جام باده آمد بتم پیاده


گر نیستی تو ماده زان شاه نر به رقص آ

پایان جنگ آمد آواز چنگ آمد


یوسف ز چاه آمد ای بی هنر به رقص آ

تا چند وعده باشد وین سر به سجده باشد


هجرم ببرده باشد دنگ و اثر به رقص آ

کی باشد آن زمانی گوید مرا فلانی


کای بی خبر فنا شو ای باخبر به رقص آ

طاووس ما درآید وان رنگ ها برآید


با مرغ جان سراید بی بال و پر به رقص آ

کور و کران عالم دید از مسیح مرهم


گفته مسیح مریم کای کور و کر به رقص آ

مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین است


اندر بهار حسنش شاخو شجر به رقص  آ؛



اس ام اس و پیامکهای شب عیدی

پیامکهای شب عیدی نوروز۹۳
 تحویل نمیگیرم سالی را که بدون تو تحویل شود

 سال ۹۲خیلیا رو مسخره کردم واسه خیلیا جوک ساختیم به خیلیا خندیدم دلشون رو شکوندم… خواستم بگم سال جدید باز هم همین برنامه هست!!!!!

باعث افتخار است که عرض شادباش و تبریک اینجانب زودتر از نسیم روح بخش نوروز خدمتتان شرفیاب شود .

 . . پیشاپیش عیدتان مبارک اس ام اس تبریک نوروز ۹۳

 زندگی وزن نگاهی است که در خاطر ما می ماند نوروز جشن نکوداشت نگاه تو ست پس نوروز بر تو فرخنده باد . . .


  اسفند آمد و بگذشت جشن فرخنده فرودیـن است روز بازار گـل و نسرین است نوروز فرخنده باد

 یارو دم عیدی خواستگاری میره میگه: پسته فروشم تحقیق میکنن گندش درمیاد که دکتره!!!

هیچ عیدی برایم ارزشمند تر از حضور تو نیست. عیدی ما یادت نره

 خواستم برات سبزه عید بفرستم گفتم شاید طاقت نیاری و تا عید بخوریش !!!

عید واقعی از آن کسی است که آخر سالش را جشن بگیرد نه اول سال را....

یه دعا میکنم بگو آمین… خدایا تو این ایام دم عیدی, صورت هیچ جوونی جوش نزنه!!

ورود به این عید سعید باستانی بنا به دلایل فنی برای شما مسدود می باشد . لطفا اصرار نفرمایید

چند روز دیگه بهار میاد و همه چیز رو تازه می کنه، سال رو، ماه رو روزها رو، هوا رو، طبیعت رو، ولی فقط یک چیز کهنه میشه که به همه اون تاز گی می ارزه، »دوستیمون«!

چند سال و چند عید باید از عمر تو بگذره تا آدم بشی !؟ یک سال از عمرت گذشت، ولی باز تو همونی که بودی !

 جشن فـــرخنده فـــرودیـن است 
 روز بازار گـــل و نسرین است
 . . . نوروز فرخنده باد

 بهار بهترین بهانه برای آغاز، وآغاز بهترین بهانه برای زیستن است آغاز بهار بر شما مبارک 

 دم همه اونایی که تو خونه تکونی دلشون ما رو دور نریختن گرم ما هم سعی می کنیم زیاد جا نگیریم!

 سلام میشه ازت خواهش کنم سال تحویل بیای خونمون ؟ آخه سبزه خوشگل تر از تو پیدا نکردم ؛

تنهایی

تنهایی را دوست دارم ...

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست...

تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ...

تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ...

تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست...

تنهایی را دوست دارم زیرا...

در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست ...