پاتــــوق تنهـــایی

خـــــــوش اومــــــــدی دوســـــت مـــــــن

پاتــــوق تنهـــایی

خـــــــوش اومــــــــدی دوســـــت مـــــــن

باچشم تر رفـــــتم

دانلود دکلمه زیبای به همراه صدای داریوش آهنگ شام مهتاب
ومتن کامل دکلمه 
به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم
به دل امید درمان داشتم ، درمانده تر رفتم

تو کوته دستیم می خواستی ، ورنه منِ مسکین
به راه عشق اگه از پای فتادم ، به سر رفتم

نیامد دامن وصلت به دستم هرچه کوشیدم
زکویت عاقبت بادامنی، خون جگر رفتم

حریفان هریک آوردن از سودای خود سودی
زیان آورده من بودم،  که دنبال هنر رفتم

ندانستم که تو کی امدی ای دوست؟ کی رفتی؟
به من تا مژده آوردن من از خود به در رفتن

مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت 

مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت
بلی رفتم ولی هرجا که رفتم در به در رفتم

به پایت ریختم اشکی و رفتم ,.درگذر ازمن
از این ره بر نمی گردم که چون شمع سحر رفتم

تو رَشک آفتابی کی به دست سایه می آیی

تو رَشک آفتابی کی به دست سایه می آیی
دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم

 
نظرات 1 + ارسال نظر
نگارا پنج‌شنبه 21 فروردین 1393 ساعت 01:42

ادم ها می ایند. زندگی میکنند و میمیرند
اما فاجعه ی زندگی تو زمانی اغاز میشود
که ادمی میمیرداما نمیرود و میماند
و نبودش در بودن تو چنان احساس میشود
که تو میمیری در حالی که او زنده است
در حالی که مرده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.