پاتــــوق تنهـــایی

خـــــــوش اومــــــــدی دوســـــت مـــــــن

پاتــــوق تنهـــایی

خـــــــوش اومــــــــدی دوســـــت مـــــــن

شعر



از کفر من تا دین تو راهی به جز تردید نیست 

دلخوش به فانوسم نکن این جا مگر خورشید نیست؟ 

با حس ویرانی بیا تا بشکند دیوار من

 چیزی نگفتن بهتراز تکرار طوطی وار من 

بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود

 حتی عبادت بی عمل وهم سعادت میشود

 با عشق، آن سوی خطر جایی برای ترس نیست

 در انتهای موعظه دیگر مجال درس نیست

 کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن می شود

 چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن می شود

نظرات 1 + ارسال نظر
جولی چهارشنبه 28 اسفند 1392 ساعت 01:30

مرسی ارام خیلی خوشگل بووووووووووووووووود
مال مسافری از هند بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.